نگاشته شده توسط: M. | آوریل 26, 2012

غذا را جدی بگیریم


فکر می کنم خیلی مهمه که بدونیم دیشب چی خوردیم که امروز غمگینیم به جای اینکه فکر کنیم دیشب چه اتفاقی افتاد!
تجربه من نشون می ده که نوع واکنش به اتفاقات معمولی زندگی بستگی به رژیم غذایی داره.

نگاشته شده توسط: M. | آوریل 25, 2012

ملالی هست!


تبدیل شده ام به آخرین برنامه اوقات فراغت. تنها وقتی یک تماس تلفنی واسه یک دیدار عصرونه دارم که رفیقام هیچ برنامه بهتری واسه اوقات فراغتشون پیدا نکردن.
این احتمالا خیلی ناراحت کننده است که دیگه اولویت زندگی هیچ کس نیستم.
اما برام مهم نیست.
چیزی توی دلم نشسته که فقط دلش می خواد تنها باشه.
حتی از اینکه هیچ کس منو نمی بینه خوشحاله.

نگاشته شده توسط: M. | آوریل 24, 2012

ملالی نیست! ملالی هست


انگار از همه دورم.
هیچ احساسی ندارم، نه دوست داشتنی و نه تنفری، فقط ملالت است.

نگاشته شده توسط: M. | ژوئیه 7, 2011

شیمی


وقتی آخرین اخبار روانشناسی همه دوستی ها و نوازشها را به تخم آدمها حواله می دهد
وقتی دوست داشتنها منوط به دوست داشته شدنها می شود
وقتی حسادت دوست داشتن است و تعصب و خشک مغزی مراقبت و غیرت
وقتی غیرت فقط اندازه پارچه هاست در سرزمینی که تن آدمی قرار بود عزیز شمرده شود به جان آدمیت
وقتی جان آدمیت همان جایی ست که می توان عقده گشایی کرد
وقتی عقده گشایی بر جسم و روان کودکان مایه رستگاری ست
وقتی رستگاری در دشمنی ست
وقتی همه واژه ها معنایشان را از دست می دهند
وقتی هر کلمه در هر ذهن و از هر دهان معنای متفاوتی دارد
وقتی همه لغات آزادی عشق و خدا پوچ و بی معنی و فقط برای فریب چشم و گوش است
وقتی برای مردن هم باید به فکر ارثیه زندگان بود
چگونه بخندم!

نگاشته شده توسط: M. | اکتبر 29, 2010

تغییر


من یک نظر مزخرف دارم در مورد تغییر, اگه در بدو ظهور یک پدیده حواست جمع بود و برای تغییر دادنش کاری انجام دادی میتونی امیدوار باشی که موفق میشی. اما اگه گذاشتی حسابی خودشو تکرار کنه رشد کنه و پا بگیره دیگه تغییر دادنش کار آسونی نیست و گاهی واقعن غیر ممکنه.
من این خاصیت رو تو رفتار خودم و اطرافیانم زیاد دیدم اینکه خیلی اغماض به خرج میدیم.
همیشه انتظار داریم از اولین اشتباهات چشم پوشی بشه.
ما اجازه دادیم رفتارهای غلط تو وجود خودمون و اطرافیانمون ریشه بزنه.
ماها به هر عنوانی از احترام گرفته تا بزرگواری و غیره هیچ وقت به رفتارهای اشتباه اعتراض نکردیم هیچوقت از دوستمون صادقانه نخواستیم لطفا این کارو دیگه تکرار نکن هیچ وقت به پدر بزرگمون نگفتیم این بخش از حرفت رو چون منطقی نیست, قبول ندارم.
حالا رسیدیم به جایی که بعضی رفتارها حتا تبدیل شدن به ارزش:
اگه کسی خوب رانندگی کنه لابد یا بلد نیست یا میترسه.
اگه کسی کلاهبرداری نکنه لابد هالو ست.
اگه دروغ نگیم پاستوریزه هستیم.
اگه ملت رو سر کار نزاریم, با حال نیستیم.
حالا دیگه عوض کردن این چیزا که مثل درخت تنومند شدن راحت نیست,
از عهده یک نفر حتا یک لشکر آدم هم بر نمیاد.
خودمو میگم ها, اولین روزی که پشت سر یک نفر حرف زدم, شبش نخوابیدم, بعدش سعی کردم یک کاری انجام بدم واسه اون آدم که کار بدمو جبران کنم اما حواسم نبود که باید یک کاری هم واسه خودم انجام بدم که از دست نرم.
حالا دیگه حرف زدن پشت سر آدما برام از عادی هم عادی تر شده حالا دیگه نه تنها کاری هم واسشون انجام نمیدم بلکه اجازه میدم تخم تنفر تو ذهنم کاشته بشه
من شازده کوچولویی رو میشناسم که هر روز سیاره اش رو به دقت از گیاه های هرز تمیز میکنه تا تبدیل به درخت های باووباب نشن.
به نظرم بد نیست یک تیشه به درخت هایی که حواسم بهشون نبوده بزنم و هر روز یک نگاهی به دور و بر سیاره ام بندازم.
نمیدونم شاید اونقدرا هم که به نظر میاد سخت نباشه….

نگاشته شده توسط: M. | سپتامبر 7, 2010

تنها نباش و باش


مدتها پیش فکر میکردم دوری کردن از آدمها میتونه کمک کنه خودتو بهتر بشناسی اما الان با اطمینان میگم که شخصیت واقعی هر کسی فقط توی جمع ظاهر میشه. ما ها نمیتونیم در برخورد با آدمای دیگه دائما نقش بازی کنیم جایی هست که دیگه خسته میشی از نقش بازی کردن و اون وقت خودتی. وقتی با یک گروه زندگی میکنی تازه متوجه میشی که از چی بدت میاد و چی رو عمیقا دوست داری. میفهمی که چقدر تو هم میتونی بد رفتار کنی در مقابل کسی که هیچ سلاحی غیر از عشق در برابر تو نداره.
حالا اما از بودن در جمع لذت نمیبرم چون از خودم میترسم

نگاشته شده توسط: M. | جون 4, 2010

God


و انسان خدا را آفرید,
۱- تا بتواند بدون هیچ مشکلی تمام اشتباهات بزرگ و غیر قابل جبرانش رو به صلاحدید او نسبت بدهد
۲- بتواند چشم بر بدیها و نابرابری ها ببندد چون خواست خداوند بوده است
۳- بتواند مسولیت خودش در قبال هر چیزی را به گردن او بیاندازد
بدون خداوند ما موجودات زشت و پلشتی هستیم که همه چیز را بخاطر خودخواهی خراب کرده ایم، زمین را به نابودی کشاندیم و همه موجودات زنده دیگر را آزار دادیم
بدون خداوند ما نمیتوانیم کرده های خود را توجیه کنیم و صادقانه بپذیریم که مسول همه اتفاقات بد و زشت اطرافمان و زندگی خودمان هستیم.
پس زنده باد خدایی که من آفریدم

نگاشته شده توسط: M. | مِی 5, 2010

Rain


وقتی تو شهر بارون میاد  دل منم میباره!   واسه من یک دلیل ساده داره  اونم اینکه هیچ وقت سعی نکردم اونو به چیزی که  میخواد برسونم بلکه همیشه از ترس اینکه آسیب ببینه تو پستوها قایمش کردم و راضیش میکردم که به چیزایی که دم دستشه قناعت کنه.  حالا که کلی از سنم گذشته سخته که راههای رفته رو عوض کنم و اون از دنیایی که واسش ساختم راضی نیست!!!!
اون  میخواسته که بره دنبال عشقش حتا اگر شکست میخورده.
دوست داشته همه  سعی اش   رو  میکرده  که  تا کاری رو که خیلی دوست داشته و شبو روز خوابشو  میدیده انجام بده.
دوست داشته  یک بار یک ساز رو به دستش بدم تا آهنگ خودشو بزنه و من نگران نباشم که اون بد مینوازه.
عاشق این بوده که شبای مهتابی  تو خیابون سوت بزنه و به هر رهگذری سلام بده.
حالااما من هیچ کدوم از اینها رو بهش ندادم گرفتار زندگیی  شده که همیشه ازش وحشت داشته و هیچ راه برگشتی هم نداره  حالا باید با آدمایی بشینه که دوست نداره، در مورد چیزایی حرف بزنه که خوشش نمیاد و به آهنگایی گوش بده که هیچ حسی بهش نمیدن.
واسه همینه که روزای بارونی اشکای دل منم سرازیر میشن.

نگاشته شده توسط: M. | دسامبر 27, 2009

My Paradox!

می دونی سخت ترین کار توی دنیا اینه که بتونی بدون اینکه خجالت بکشی خودت باشی! بدون تظاهر کردن و بدون رودربایستی . دقیقا همون آدمی باشی که از خودت می شناسی همونقدر عریان ,  با همه حسادتها, بغضها, حماقتها و اشتباهاتش. مطمئنن تو می تونی  همه خوبیهاتو بپذیری و با افتخار به کسانی که ازت تعریف می کنند گوش بدی اما آیا می تونی صادقانه از کسی که  در مورد اشتباهاتت حرف می زنه قدر دانی کنی ؟ خیلی سخته که بپذیریم ما هم به اندازه دوستمان حسود هستیم, کارهای احمقانه انجام می دهیم و اشتباهات بزرگی داشته ایم که دلیلشان فقط خودمان بوده ایم. خیلی سخته این آدم ناکامل را دوست داشته باشیم بدون حذف کردن بدی هایش

نگاشته شده توسط: M. | دسامبر 26, 2009

Why Seagull?

سالها پیش کتاب ُ جوناتان مرغ دریاییُ یک نکته بکر رو به من یاد داداینکه تو وجود هرکدوم از ما یک مرغ دریایی هست که هم می تونه فقط به فکر خوردن و گذرون زندگی باشه و هم اینکه تموم سعی اش رو بکنه و ببینه تا کجا می تونه پرواز کنه. خیلی وقتا به مرغ دریایی ام فکر می کنم و اینکه الان داره چی کار می کنه!

Older Posts »

دسته‌بندی